جدول جو
جدول جو

معنی علی سمهودی - جستجوی لغت در جدول جو

علی سمهودی
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. مورخ و فقیه بود و در سال 844 هجری قمری در سمهود واقع در مصر متولد شد سپس به مدینه رفت و در سال 911 هجری قمریدر آنجا درگذشت. او راست: 1- امنیهالمعتنین بروضهالطالبین، از نووی. 2- جواهرالعقدین فی فضل الشرفین شرف العلم الجلی و النسب العلی. 3- خلاصه الوفا باخبار دار المصطفی. 4- شفاءالاشواق لحکم ما یکثر بیعه فی الاسواق. 5- اللؤلؤ المنثور فی نصیحه ولاه الامور. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 192). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس المؤلفین بالظاهریه. الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 245. شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 50. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 470. النورالسافر عیدروسی ص 58. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 194 و... مخطوطات الموصل جلی ص 43. المخطوطات التاریخیۀ کورکیس عواد ص 55. هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 740
لغت نامه دهخدا
علی سمهودی
(عَ)
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی، مشهور به سنهوری و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود
ابن عبدالله بن خلف بن محمد بن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی، مشهور به ابن نعمه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
ابن عبدالله بن ابی زرع فاسی. مکنّی به ابوالحسن. ’بروکلمان’ نام ابوالحسن ابی زرع را بدین صورت آورده است. رجوع به ابن ابی زرع شود
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد حوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی جوینی (ابن یوسف بن عبدالله...) شود
ابن عبدالله بن اماجور منجم، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی القاسم عبدالله بن...) و به ابن اماجور شود
ابن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. رجوع به علی اندلسی شود
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان، اموی سفیانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سفیانی شود
ابن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی، مشهور به ابن حسن و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
ابن عبدالله بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی رافع. رجوع به ابن ابی رافع و به علی بغدادی شود
ابن عبدالله بن جعفر بن نجیح بن بکر بصری، مشهور به ابن مدینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری أزهری ضریر مالکی سنهوری. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و نحوی قرن 9 هجری قمری بود. وی در حدود سال 814 هجری قمری در نطوبس متولد شد و از آنجا به سنهور رفت و در 19 رجب سال 889 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- دو شرح بر اجرومیه. 2- دو شرح بر المختصر، که کامل نیست. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 249 و نیل الابتهاج تنبکتی ص 737 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 208)
ابن حسن سنهوری شافعی. ملقب به نورالدین. مقری بود و در سال 913 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- التحفه البهیه فی شرح نظم الاجرومیه. 2- العلویه فی نظم الاجرومیه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 741)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
امیر سید علی مسعودی، ابن شهاب بن حسن بن محمد همدانی مسعودی. مشهور به ابن شهاب. ادیب و صوفی متولد در سال 714 هجری قمری وی در ابتدا ملازم شیخ شرف الدین محمود بن عبدالله مزدقانی بود و نیز از شیخ تقی الدین علی دوستی کسب روش طریقت میکرد. مسعودی به اشارۀ شیخ شرف الدین محمود، سه نوبت ربع مسکون را طواف کرد و به صحبت هزار و چهارصد ولی رسید و در ششم ذیحجۀ سال 786 یا 776 هجری قمری درگذشت و در ولایت ختلا در هند دفن گردید. وی از معاصران امیرتیمور گورگانی بوده است. او راست: 1- اخلاق محرم. 2- الاسرار القلبیه. 3- ذخیره الملوک. 4- الرساله القدسیه فی اسرار النقطه. 5- روضه العلوم و روحهالمفهوم. 6- شرح اسمأالله. 7- شرح فصوص الحکم ابن عربی. 8- مرآهالرجال فی علم القیافه. 9- مشارب الاذواق، که شرح قصیدۀ خمریۀ ابن فارض است. (از معجم المؤلفین) (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 542) (الذریعه ج 9 ص 765)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَمْ مو)
ابن حمودبن میمون بن احمدادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصر لدین الله یاالمتوکل و مکنّی به ابوالحسن. وی نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقۀ اندلس بود. در سال 354 هجری قمری متولد شد و ابتدا در عداد لشکریان سلیمان بن حکم اموی قرار داشت و سلیمان در سال 403 هجری قمری حکومت دو شهر سبته و طنجه را به وی واگذاشت. ولی او با کمک بربریان و اهل بادیه، قرطبه را تسخیر کرد و سلیمان بن حکم و پدرش حکم بن سلیمان را دستگیر ساخت و در بیست ویکم محرم سال 407 هجری قمری آنان را به قتل رسانید. و خود با لقب الناصر لدین الله یکسال و ده ماه سلطنت کرد. و در سال 408 هجری قمری همان کسانی که به کمک آنهاقرطبه را تسخیر کرده بود بر او شوریدند و وی را در حمام به قتل رساندند. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 92. البیان المغرب ج 3 ص 113. سیرالنبلاء. الطبقه الثانیه و العشرون. الذخیره، قسم 1 ج 1 ص 78. جذوهالمقتبس ص 21) (از طبقات سلاطین اسلام ص 18) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 571). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن حمود...) و معجم الانساب زامباور ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَمْ مو)
ابن احمد طائی سموقی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین. وی از بزرگان دعات باطنیۀ دروز، و یکی از ’حدود خمسۀ’ آنان بود. از او بکنایت ’تالی’ و ’جناح ایسر’ نام برند و ’مقتنی’ لقب دهند. ونیز بنام ’الوزیر الخامس’ وی را خوانند و دیگر از القاب او در کتب مذهبی آنان ’التابع’ و ’خامس الحدود’ و ’آخرالحدود’ است. او در عهد الحاکم بامرالله فاطمی می زیست و از طرفداران و پیروان بزرگ او بشمار می رفت وبا حمزه بن علی نیز ارتباط داشت. او از نویسندگان بزرگ این فرقه است و می توان وی را واضع اساس دیانت در دروز دانست. او را رسائل و مقالاتی است که از آن جمله است: 1- التبیین و الاستدراک. 2- الرد علی المنجمین. 3- الرساله الواصله الی الجبل الانور. 4- السفر الی الساده فی الدعوه لطاعه ولی الحق. 5- القسطنطنیه، و آن رساله ای است برای قسطنطین امپراطور نصرانی، و علی سموقی در آن سعی کرده است که برای امپراطور ثابت کند که حضرت مسیح در جسم ’حمزه بن علی فارسی’ حلول کرده است. 6- النقط والدوائر. (از الاعلام زرکلی از دائره المعارف الاسلامیه ج 9 ص 218 و تاریخ حلب ج 1 ص 219)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن محمد بن علی بن منصور المهدی لدین الله. فقیه و مجتهدو از ائمۀ زیدیان در یمن بود. وی در سال 705 هجری قمری در ’هجره’ از قرای الهان متولد شد و پس از مرگ المؤید باللّه یحیی بن حمزه، با وی بیعت شد. و او صنعاء را تصرف کرد سپس بر صعده و ذمار نیز دست یافت و باباطنیان جنگید و قرای آنها را ویران کرد. وی راههایی ساخت و هفده امارت مستقل را از بین برد. و در سال 773 هجری قمری در ذمار درگذشت و جسد او به خعده منتقل شد. او را تصانیف و رسالاتی است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا